وظیفه شناس آنکه به وظیفۀ خود آشناست ادامه... آنکه به وظیفۀ خود آشناست تصویر وظیفه شناس فرهنگ فارسی عمید
وظیفه شناس(اَ / زَفْ) کسی که کار و شغل خود را میداند و به انجام دادن وظیفۀ خود اهتمام میورزد. آشنا به تکالیف ادامه... کسی که کار و شغل خود را میداند و به انجام دادن وظیفۀ خود اهتمام میورزد. آشنا به تکالیف لغت نامه دهخدا
وظیفه شناس خویشکاره آنکه بوظیفه خودکاملا آشناست ادامه... خویشکاره آنکه بوظیفه خودکاملا آشناست تصویر وظیفه شناس فرهنگ لغت هوشیار
وظیفه شناس جدی، مسئول، وظیفه دانمتضاد: وظیفه نشناس ادامه... جدی، مسئول، وظیفه دانمتضاد: وظیفه نشناس فرهنگ واژه مترادف متضاد
وظیفه شناس Conscientious, Dutiful ادامه... Conscientious, Dutiful تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به انگلیسی
وظیفه شناس teliti, bertanggung jawab ادامه... teliti, bertanggung jawab تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به اندونزیایی
وظیفه شناس vicdanlı, görevli ادامه... vicdanlı, görevli تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
وظیفه شناس বিবেকবান , কর্তব্যপরায়ণ ادامه... বিবেকবান , কর্তব্যপরায়ণ تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به بنگالی
وظیفه شناس ईमानदार , कर्तव्यपरायण ادامه... ईमानदार , कर्तव्यपरायण تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به هندی
وظیفه شناس coscienzioso, doveroso ادامه... coscienzioso, doveroso تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به ایتالیایی
وظیفه شناس gewissenhaft, pflichtbewusst ادامه... gewissenhaft, pflichtbewusst تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به آلمانی
وظیفه شناس nauwgezet, plichtsgetrouw ادامه... nauwgezet, plichtsgetrouw تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به هلندی
وظیفه شناس сумлінний , обов'язковий ادامه... сумлінний , обов'язковий تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به اوکراینی
وظیفه شناس добросовестный , исполнительный ادامه... добросовестный , исполнительный تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به روسی
وظیفه شناس sumienny, obowiązkowy ادامه... sumienny, obowiązkowy تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به لهستانی
وظیفه شناس concienzudo, cumplidor ادامه... concienzudo, cumplidor تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به اسپانیایی
وظیفه شناس consciencioso, cumpridor ادامه... consciencioso, cumpridor تصویر وظیفه شناس دیکشنری فارسی به پرتغالی